عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
در ضرورت نقد منصفانۀ تاریخنگاریهای محلی انقلاب اسلامی
حمید بصیرتمنش[1]
آقای دکتر ابوالفضل حسنآبادی در مقالهای با عنوان «تحلیل مؤلفههای مؤثر بر تاریخنگاری محلی انقلاب اسلامی» در شمارۀ سوم (بهاروتابستان 1397) مجلۀ تاریخنامۀ انقلاب علاوهبر عرضۀ مطالبی مفید و سودمند، قضاوتهایی داشتهاند و مطالبی بیان کردهاند که فاقد دقت کافی و ناشی از مطالعهنکردن دقیق آثار این حوزه و نداشتن شناخت از مراکز فعال در آن است.
در این یادداشت تعدادی از اشکالات مقالۀ ایشان یادآوری میشود.
ایشان در ارزیابیای شتابزده مراکز فعال در حوزۀ مطالعات تاریخهای منطقهای[2] انقلاب اسلامی، این مراکز را با صفت حاکمیتی ملقب ساخته و چنین مرقوم داشتهاند:
«واقعیت این است که تاریخنگاری انقلاب اسلامی و در کنار آن تاریخ محلی انقلاب اسلامی تاحدزیادی حاکمیتی است؛ یعنی مؤلفان مجبورند تا در راستای اهداف مراکز حکومتی بنویسند. طرح تدوین انقلاب اسلامی در مؤسسۀ نشر و حفظ آثار امام، تألیفات انجامشده در مرکز اسناد انقلاب اسلامی و دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حدود 80 درصد کل پژوهشهای تاریخ محلی انقلاب اسلامی را دربر میگیرند. این موضوع باعث میشود تا برخی از کارکردهای تاریخ محلی مانند تابوشکنی و عرضۀ اطلاعات جدید و بعضاً متناقض با برداشتهای رسمی، و پویایی اطلاعات در حوزههای مختلف زیر سؤال برود.»
حسنآبادی در ادامه مجدداً بر حاکمیتیبودن مراکز پژوهشی حوزۀ مطالعات تاریخ محلی اینگونه پافشاری میکند:
«بررسی پژوهشهای انجامشده درزمینۀ محلینگاری در انقلاب اسلامی نشان میدهد که بیشتر تحقیقات انجامشده در این زمینه را نهادهای حاکمیتی و نه دولتی انجام دادهاند؛ مراکزی که مستندسازی تاریخ انقلاب اسلامی مهمترین هدف وجودی آنهاست.»
این نویسندۀ محترم در مقدمۀ مقالۀ مذکور هدف خود را «توصیف مصداقی از کارهای انجامشده» اعلام کردهاست؛ ولی بدون توجه به این وعده، مراکز پژوهشی این حوزه را با صفت «نهادهای حاکمیتی و نه دولتی» نواختهاند. شایستهتر آن بود که این نویسندۀ محترم توضیحی دربارۀ تفاوت نهادهای حاکمیتی و دولتی بیان میکردند و مشخص میکردند که مراکزی همچون مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امامخمینی در کجای حاکمیت قرار دارند؟ و نیز این موضوع را روشن میساختند که بهصرف دولتی یا حاکمیتیبودن میتوان ارزش علمی آثار تاریخی را بهکلی نادیده گرفت؟ و آیا بهنظر ایشان نهادهای غیرحاکمیتی در ایران توانستهاند اثری در این زمینه تولید و عرضه کنند؟
اگرچه آثار منتشرشده درزمینۀ تاریخ محلی انقلاب بدون نقص نیستند، ولی اینگونه اشکالات شامل بسیاری از آثار تاریخی اعم از نهادها و مراکز دولتی و غیردولتی نیز میشود و بیشاز آنکه متأثر از مشی حاکم بر این نهادها باشد به توانمندی نویسندگان آنها مربوط میشود.
بهگواهیِ مقالۀ مذکور، اطلاعات جناب حسنآبادی، از مراکز فعال در تاریخ محلی هم ناقص است، چه رسد به محتوای کتابهای تاریخ محلی. پس ایشان چگونه در عرصهای که اطلاعاتی کامل از آن ندارند چنین قضاوت میکنند که این نهادها حاکمیتیاند نه دولتی؟! ایشان با اطلاعات مخدوش و ناقص به معرفی مراکز تأثیرگذار در حوزۀ تاریخنگاری محلی پرداخته و دربارۀ مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امامخمینی نوشتهاند:
«این مرکز از سال 1377 طرحی را با عنوان یادها برای مستندسازی تاریخ محلی انقلاب اسلامی شروع کردهاست که هدف از آن پرداختن به عوامل پیروزی انقلاب در شهرهای مختلف است. اولین کتاب از این سری، کتاب خمین در انقلاب است که محمدجواد مرادینیا نوشتهاست. بهتدریج تألیفات دیگری مانند شیراز در انقلاب و تبریز در انقلاب هم تألیف شدهاند.»
گفتنی است مجموعۀ «یادها» که تاکنون 50 جلد از آن منتشر شده، مربوط به خاطرات افراد مختلف از دوران مبارزه با حکومت پهلوی و خاطرات افراد مختلف از امامخمینی است و هیچگونه ارتباطی با موضوع تاریخ محلی انقلاب ندارد. آثار مربوط به تاریخ محلی در مؤسسۀ مذکور ذیل تاریخهای محلی انقلاب اسلامی منتشر شدهاند که بهترتیب سال نشر ازاینقرارند:
1- خمین در انقلاب، محمدجواد مرادینیا، (1377)؛
2- اصفهان در انقلاب، جلد اول، محمد حنیف، (1383)؛
3- تبریز در انقلاب، هدایتالله بهبودی، (1383)؛
4- نهاوند در انقلاب، حسین زرینی، (1384)؛
5- نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی، حسن شمسآبادی، (1389)؛
6- ارسباران در انقلاب، حسین دوستی، (1389)؛
7- استان گلستان در انقلاب، غلامرضا خارکوهی، (1391)؛
8- شیراز در انقلاب، محمدمهدی مرادی خلج، (1392)؛
9- روند انقلاب اسلامی در سیستان و بلوچستان، مسعود مرادی، (1393)؛
10-شهرری در انقلاب، مراد سلیمانی زمانه، (1394)؛
11-اصفهان در انقلاب، جلد 2 تا 5، عباس نصر، (1396).
این نویسندۀ محترم -برخلاف وعدهشان در مقدمۀ مقاله مذکور مبنیبر «توصیف مصداقی از کارهای انجامشده»- بدون مراجعه به کتابهای تاریخ محلی دربارۀ فعالیتهای مرکز اسناد انقلاب اسلامی مرقوم داشتهاند:
«کتابهای تاریخِ محلی انقلاب این مرکز نسبت به دیگر آثار این مرکز حجم و اهمیت زیادی ندارند، چون این مرکز هم، مانند مؤسسۀ تنظیم و نشر، برنامۀ مدونی برای پژوهش و چاپ کتابهای تاریخ محلی انقلاب ندارد.»
نویسنده در ادامه به دو نمونۀ انقلاب اسلامی در سبزوار و انقلاب اسلامی در همدان چاپ مرکز اسناد اشاره کردهاست. نویسندۀ محترم چنانچه به فهرست منشورات مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه میکرد، ذیل عنوان تاریخ منطقهای انقلاب اسلامی این آثار را میتوانست ملاحظه کند:
1- انقلاب اسلامی در شهرستان میانه، عبدالرحیم اباذری، (1381)؛
2- انقلاب اسلامی در کاشان، اصغر ابنالرسول، (1383)؛
3- انقلاب اسلامی در ورامین، محمدعلی حاجیبیگی کندری، (1383)؛
4- انقلاب اسلامی در بجنورد، حسین پایدار و بیژن پروان، (1384)؛
5- انقلاب اسلامی در لرستان، حمیدرضا دالوند، (1385)؛
6- انقلاب اسلامی در سیرجان، علی افاضاتی، (1385)؛
7- انقلاب اسلامی در زنجان، مسعود بیات، (1386)؛
8- انقلاب اسلامی در همدان، ابوالفتح مؤمن، (1386)؛
9- انقلاب اسلامی در اهواز، محمدرضا علم، (1386)؛
10-روزشمار انقلاب اسلامی در قم، مقداد توانانیا و حسین آقاجانی، (1387)؛
11-روزشمار انقلاب اسلامی در قزوین، علی شیرخانی، (1387)؛
12-انقلاب اسلامی در یزد، محمد عابدی اردکانی و محمدحسن میرحسینی، (1387)؛
13-انقلاب اسلامی در مرند، اسماعیل حسنزاده، (1387)؛
14-انقلاب اسلامی در دزفول، غلامرضا درکتانیان، (1388)؛
15-انقلاب اسلامی در رفسنجان، حسین صفری، (1388)؛
16-انقلاب اسلامی در خوی، نقی دادرسی، (1388)؛
17-انقلاب اسلامی در کرمانشاه، روحالله بهرامی، (1389)؛
18-انقلاب اسلامی در گرگان و دشت، مصطفی نوری و اشرف سرایلو، (1390)؛
19-انقلاب اسلامی در سبزوار، حسن شمسآبادی، (1390)؛
20-انقلاب اسلامی در شهرری، حسین کاوشی، (1391)؛
21-انقلاب اسلامی در کرج، حمید کرمیپور، (1391)؛
22-انقلاب اسلامی در ارومیه، داود قاسمپور، (1392)؛
23-انقلاب اسلامی در کرمان، علی عبداللهینیا، (1393)؛
24-انقلاب اسلامی در شیراز، منصور نصیری طیبی، (1393)؛
25-انقلاب اسلامی در شوشتر و گتوند، محمدعلی اسدی، (1393)؛
26-انقلاب اسلامی در جهرم، ابوالفضل رضوی و وحید کارگر جهرمی، (1394)؛
27-انقلاب اسلامی در مشهد، جلد اول، غلامرضا جلالی، (1394).
همانگونه که پیداست برخلاف نظر نویسندۀ محترم، تاریخنگاری منطقهای در مرکز اسناد انقلاب اسلامی جدیتر از سایر مراکز و نهادهای پژوهشی در جمهوری اسلامی دنبال میشود و گذشته از انتقادهایی به محتوای بعضی از آثار جای تقدیر و تحسین دارد.
در مقالۀ حسنآبادی از «جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی» بهعنوان یکی از مراکز تأثیرگذار در عرصۀ تاریخ محلی نام برده شدهاست و توضیح بیشتری در این زمینه بیان نشدهاست. توضیح اینکه تاکنون اثری مستقل با عنوان انقلاب در شهرستانها ازسوی این دفتر منتشر نشدهاست؛ بلکه تعدادی از آثار -که در فهرست انتشارات ذیل تاریخ شفاهی دستهبندی شدهاند- به تاریخ محلی انقلاب و عمدتاً مقطع زمانی پساز انقلاب مربوطاند. تعدادی از این آثار ازاینقرارند:
1. جنگ جنگ تا پیروزی: تاریخ شفاهی گروه سرود امور تربیتی خرمآباد، تحقیق و تدوین سامان سپهوند؛
2. میانِ لشکر هجران: خاطرات شفاهی آیتالله عباسعلی صادقی قهاره، تحقیق و تدوین سامان سپهوند؛
3. متولد بهمن: خاطرات اسفندیار قرهباغی، (هنرمند و خوانندۀ برجستۀ تبریزی)، تحقیق و تدوین روحالله رشیدی؛
4. رسم جهاد: تجربههای کار جمعی در جهاد سازندگی، بهروایت حسینعلی عظیمی، تحقیق و تدوین علی مشایخی و محمدرضا حسینی؛
5. انقلاب رنگها: خاطرات شفاهی علیرضا خالقی، (هنرمند و نقاش مشهدی)، تدوین حسن سلطانی؛
6. انقلاب نقشها: خاطرات محمد ملتجی، (هنرمند مشهدی)، تحقیق و تدوین مرتضی انصاریزاده و حسن سلطانی؛
7. مربای گلِ محمدی: خاطرات مربیان پرورشی دهۀ شصت آذربایجان شرقی، تحقیق حسینِ وحیدِ رضایینیا و تدوین روحالله رشیدی؛
8. آپاراتچی: خاطرات شفاهی جلیل اسدی طائفی، (عکاس و فیلمساز تبریزی)، تحقیق و تدوین روحالله رشیدی کرشان؛
9. تا نفس دارم میجنگم: روایتی از زندگی محمد میرزاوندی، (هنرمند و خوانندۀ لرستانی)، تحقیق سامان سپهوند و تدوین محمدتقی عزیزیان؛
10. هشت میلیمتر از انقلاب: خاطرات شفاهی علی میرقطبی از مستند «انقلاب در سبزوار»، تدوین محمد اصغرزاده؛
11. مناره: خشت اول: ویژۀ پاسداشت فعالیتهای فرهنگی مسجد میانچال، بزرگداشت آیتاللهالعظمی مدنی کاشانی؛
12. پایان مجسمه: یادداشتهای روزانۀ موسی کیخا از انقلاب اسلامی مردم کاشان، به کوشش هادی لطفی؛
13. شبیهخوانی ایثار: ویژهنامۀ مراسم چهلم بانو معصومه شبیهخوانی، (از زنان مبارز و انقلابی کاشان).
بیدقتی دیگر نویسنده و تعجیلش در نقل مطالب از یکی از کتابهای منتشرشده نشان میدهد که قضاوت ایشان دربارۀ اینگونه آثار بسیار سطحی است. ایشان به نقل از پیشگفتار کتاب انقلاب اسلامی در شوشتر و گتوند نوشتهاند: «این کتاب حاصل 300 ساعت مصاحبه است». درحالیکه مؤلف کتاب مذکور در پیشگفتار کتاب یادآور شده که «با 300 نفر مصاحبه کردهاست»؛ نه اینکه 300 ساعت مصاحبه کرده باشد! گفتنی است که در ضمایم کتاب مذکور اسم 93 نفر قید شدهاست. در گفتوگویی که با محمدعلی اسدی مؤلف کتاب مذکور داشتم ایشان اظهار داشت که برای صحتسنجی یک روایت با افراد گوناگون گفتوگو کردهاست. این گفتوگوها گاهی درحدّ پنج تا ده دقیقه بودهاست و او برخی از گفتوگوها را یادداشت کردهاست. بههرحال مجموع مصاحبههای صوتی مؤلف بیشاز دوسه ساعت نیست.
نمونۀ دیگر بیدقتی جناب حسنآبادی اکتفا به مطالب منتشرشده در پایگاههای اینترنتی است. برای نمونه درحالیکه هنوز کتاب انقلاب اسلامی در لارستان نوشتۀ رسول احمدلو منتشر نشده و فقط رونمایی ظاهری از کتابی که در آینده قرار است منتشر شود انجام شدهاست، آقای حسنآبادی این کتاب را در مقالهاش معرفی کرده و در فهرست منابع مقاله بهنام مرکز اسناد انقلاب اسلامی و به سال 1393 منتسب کردهاست!
نکتۀ مهم در نقد نگرش مؤلف محترم آن است که ایشان بهجای نقد و واکاوی دقیق و مصداقی -برخلاف ادعای ابتدای مقاله- به مطالب کلی و ملقبکردن مراکز فعال در تاریخ محلی انقلاب به حاکمیتیبودن اکتفا کردهاست و در نتیجهگیری نیز با بیان اینکه «پژوهشهای تاریخ محلی انقلاب بهعلت حمایتهای مراکز حاکمیتی خروجیمحورند» به نقد این شیوه و تأکید بر آرشیومحوری پرداختهاست؛ غافل از اینکه همین خروجیمحوربودن موجب نقد روایتها و تحلیلهای منتشرشده میشود و بر غنای تاریخنگاری انقلاب میافزاید. برای نمونه همین مقالۀ آقای حسنآبادی محصول خروجیمحوربودن پژوهشهای تاریخی انقلاب است.
برخی از تحلیلهای نویسندۀ محترم در جای خود مفید است؛ برای تکمیل و تصحیح این تحلیلها و احیاناً فتح بابی برای نقد جدیتر و منصفانهتر آثار تاریخ محلی نکاتی بیان میشود:
1- هرگونه اثر تاریخی ازجمله آثار مربوط به تاریخهای محلی و منطقهای انقلاب، گذشته ازآنکه محصول کار یک نهاد حاکمیتی باشد یا نباشد، بهمحض انتشار درمعرض دید و قضاوت قرار میگیرد و پژوهشگران و مطلعان این امکان را مییابند تا آن را نقد و بررسی کنند و ضعفها و قوتهایش را بیان کنند و روایتها و تحلیلهای آن را تأیید یا تکذیب یا تکمیل و تصحیح کنند.
2- مراکزی که در مقالۀ آقای حسنآبادی از آنها بهعنوان نهادهای حاکمیتی و نه دولتی انتقاد شدهاست، کارنامه و عملکرد یکسانی ندارند. بهتر است کارنامۀ آنها بهروشنی و منصفانه و بهتفکیکِ حوزههای فعالیتشان نقد و بررسی شود.
3- مراکز فعال درزمینۀ تاریخ محلی انقلاب فاقد برنامه نیستند. در میان نویسندگان حوزۀ تاریخ محلی هم همانند سایر بخشهای تاریخنگاری، تنوع آرا و سلایق وجود دارد. تعدادی از مؤلفان آثار تاریخهای محلی عضو هیئتعلمی دانشگاه و از پژوهشگران شناختهشدۀ تاریخ معاصر و انقلاباند و عمدتاً بومی هم هستند، بنابراین به تحولات سیاسی شهر و منطقۀ خود اشراف نسبی داشتهاند.
4- تعدادی از آثار منتشرشده، پایاننامههای کارشناسی ارشدند (نمونۀ انقلاب اسلامی در خوی، شهرری، شوشتر و گتوند). در برخی موارد نیز تألیف انجامشدۀ قبلی (برای نمونه خمین در انقلاب) فقط ازسوی مراکز فعال در تاریخ محلی انقلاب منتشر شدهاست.
5- انتقادات و اشکالات موجود در تاریخهای محلی ناشی از ضعف نویسندگان و مؤلفان یا محدودیتهایی است که با آن مواجه بودهاند؛ بااینحال، انتشار تعداد قابلتوجه نزدیک به 50 اثر در این حوزه بسیار موجهتر از فقدان آن است. برای خلق اینگونه آثار مصاحبههای فراوانی با مطلعان محلی انجام شدهاست؛ افرادی که بسیاری از آنها دیگر در قید حیات نیستند.
6- در نقد اینگونه آثار لازم است تا نمونههای آشکارِ خلافگویی و تحلیل یکسویۀ مطلعان یادآوری و تذکر داده شود.[3]